ترجمه مقاله

انجام دادن

لغت‌نامه دهخدا

انجام دادن . [ اَ دَ ] (مص مرکب ) تمام کردن و به آخر رسانیدن .(ناظم الاطباء). بپایان رسانیدن . کامل کردن . (فرهنگ فارسی معین ). انجامانیدن . برگذار کردن . اتمام . (یادداشت مؤلف ). || اجرا کردن . عمل کردن . (فرهنگ فارسی معین ). سامان دادن . (آنندراج ) :
صائب چه فارغند ز اندیشه ٔ حساب
جمعی که کار آخرت انجام داده اند.

صائب (از آنندراج ).


ترجمه مقاله