ترجمه مقاله

انجم

لغت‌نامه دهخدا

انجم . [ اَ ج ُ ] (اِخ ) علی اکبرخان پسر محمدتقی خان شاعر و صاحب کمالات بود. در جوانی در اصفهان تحصیل کرد و در نزد حاجی محمدحسین صدر والی اصفهانی تقرب یافت و محرم اسرار او شد و پس از درگذشت پدر بشیراز آمد وبجای پدر بحکومت ایل نفر و بهارلو برقرار گردید و در زمان فریدون میرزا حاکم فارس در سالهای 1253 تا 1255 هَ . ق . منصب ایشک آقاسی باشی داشت و به سال 1269درگذشت . دیوان شعر داشته که اکنون در دست نیست . داستان رستم و سهراب را بنظم آورده که پنجاه و سه بیت از آن در فارسنامه ٔ ناصری نقل شده . از آن جمله است :
شبی سرخ رو از می کامران
فتادم بدرگاه صدر جهان
ببزمی چو فردوس آراسته
مهیا دراو هر چه دل خواسته
برآن شد که تا آزماید مرا
پس از آزمودن ستاید مرا
بفرمود کانجم یکی داستان
ز سهراب و رستم بنظم آر و خوان
چو فردوسی اندر جهان شعر کس
نگفت و نگوید از این پیش و پس
روانش ز یزدان فروزنده باد
بر او آفرین زآفریننده باد
ز فرمان او چون نبودم گزیر
شدم خسته ناچار فرمان پذیر.

(از فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 315).


و بنا به اشاره ٔ فرهنگ سخنوران در تذکره ٔ مرآة الفصاحة، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ سلطان القرائی نیز ذکر وی رفته است .
ترجمه مقاله