ترجمه مقاله

اندراج

لغت‌نامه دهخدا

اندراج . [ اِ دِ ] (ع مص ) به آخر رسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). انقراض . (از اقرب الموارد). یقال اندرج القوم . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || داخل شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). درآمدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اندرآمدن . وارد گشتن . (فرهنگ فارسی معین ). || درضمن چیزی درآمدن . آموده شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || نوردیده شدن . (غیاث اللغات ). نوردیده شدن ساغر ؟ (آنندراج ).
ترجمه مقاله