ترجمه مقاله

اندرواژ

لغت‌نامه دهخدا

اندرواژ. [ اَ دَ ](ص مرکب ، اِ مرکب ) سرگشته و حیران . || سرنگون آویخته . || آرزو و حاجتمندی . (برهان قاطع). و رجوع به اندروا و اندرواج و اندروای شود.
ترجمه مقاله