ترجمه مقاله

اندفاغ

لغت‌نامه دهخدا

اندفاغ . [ اِ دِ ] (ع مص ) خوض کردن درسخن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بسخن درآمدن و ادامه دادن آنرا. افاضة. (ازاقرب الموارد). خوض پیوستن . (فرهنگ فارسی معین ). یقال : اندفع فی الحدیث . || بشتاب رفتن اسب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اسراع . (ازاقرب الموارد). || دور شدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). برکنار گشتن . (فرهنگ فارسی معین ). تنحی . (از اقرب الموارد). || بناگاه رسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). همه باهم و بیک دفعه آمدن . (از اقرب الموارد). || نیست شدن . (آنندراج ). || بازداشته شدن . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). رانده شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || شتاب کردن در سخن . (آنندراج ). || (اِمص ) بازداشتگی و دفعکردگی و ردکردگی و بازداشت . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله