ترجمه مقاله

اندوز

لغت‌نامه دهخدا

اندوز. [ اَ ] (نف ) اندوزنده . (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). جمعکننده . (شرفنامه ٔ منیری ) (سروری ) (فرهنگ خطی ) (ناظم الاطباء). حاصل کننده . (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ). در ترکیب به معنی اندوزنده آید. (فرهنگ فارسی معین ): ثواب اندوز، جاه اندوز، حکمت اندوز، دانش اندوز، سروراندوز، سیم اندوز، شرف اندوز، شکراندوز، شهرت اندوز، عفواندوز، عمل اندوز، غم اندوز، کین اندوز، عفواندوز، مال اندوز، مهراندوز، نام اندوز، نیکی اندوز. || گیرنده . فراهم آورنده . (ناظم الاطباء). || (ن مف ) فراهم آورده و جمع کرده شده . (برهان قاطع). فراهم آورده و جمع شده . (هفت قلزم ). جمع کرده شده و فراهم آورده شده مانند ظلمت اندوز. (ناظم الاطباء). نیز در ترکیب به معنی اندوخته آید. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله