ترجمه مقاله

انروب

لغت‌نامه دهخدا

انروب . [ اَ ] (اِ) جوششی است که بعربی قوبا خوانند و بعضی گویند جوششی است که آن را بفارسی گر و به تازی جرب خوانند. انزوب . (از برهان قاطع) (از هفت قلزم ). درد که پوست را از غایت خارش درشت و آواره گرداند و آن را بریون و پریون و کیوارون نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ).جرب و آنرا گر و بریون و کوارون نیز گویند. (فرهنگ سروری ). با اندروب و اندوب و اندوج مرادف است . (آنندراج ). قوبا باشد که داد نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ):
ترا کی ره بود در پیش محبوب
که داری بر همه اندام انروب .

افضل الدین کرمانی (از سروری ) (رشیدی ).


و رجوع به اندوب و اندوج و قوبا و گر و جرب شود.
ترجمه مقاله