ترجمه مقاله

انسلال

لغت‌نامه دهخدا

انسلال . [ اِ س ِ ] (ع مص ) پنهان بیرون آمدن از میان چیزی و آهسته آهسته برآمدن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). از میان چیزی بیرون آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). درآمدن . بیرون آمدن . (از اقرب الموارد). || در نهان رفتن . (از المنجد): سلطان فرمود که اقتضای نقض میثاق سبب انسلال اوست . (جهانگشای جوینی ). || کشیده شدن شمشیر از غلاف . (از المنجد): اعیان خانان چون قوم تتار دیدند بر مثال اختران از انسلال تیغهای خرشید گریزان شدند. (جهانگشای جوینی ).
- انسلال بدن ؛ انهزال آن . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله