ترجمه مقاله

انصداع

لغت‌نامه دهخدا

انصداع . [ اِ ص ِ ] (ع مص ) شکافته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). انشقاق . (از اقرب الموارد). شکستن . شکافتن . ترکیدن . درز کردن . || جدا شدن . (یادداشت مؤلف ). || نزد اطبای قدیم انشقاق رگ است در اعضای بدن آدمی جز در سر. (از بحرالجواهر از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در تصوف فرق پس از جمع است به ظهور کثرت و اعتبار صفات آن . (از تعریفات جرجانی ). || (اِمص ) شکافتگی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله