ترجمه مقاله

انضاض

لغت‌نامه دهخدا

انضاض . [ اِ ] (ع مص ) حاجت روا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انجاز. (از اقرب الموارد). || اندک اندک شیر خورانیدن راعی بره و بزغاله را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اندک اندک شیر خورانیدن شبان بره را. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله