ترجمه مقاله

انضمار

لغت‌نامه دهخدا

انضمار. [ اِ ض ِ ] (ع مص ) انزال کرده شدن . (ناظم الاطباء). رفتن آب قضیب . (از اقرب الموارد). انضمار قضیب ؛ بشدن آب او. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله