ترجمه مقاله

انعام

لغت‌نامه دهخدا

انعام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَعَم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). چهارپایان . (غیاث اللغات ). فارسیان بجای مفرد استعمال کنند. (آنندراج ) :
در جهان ِ مرده شان آرام نیست
کاین علف جز لایق انعام نیست .

مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر 5 ص 228).


گر عاقل و هشیاری وز دل خبری داری
تا آدمیت خوانند ورنه کم از انعامی .

سعدی .


نیست انعام خدا روزی انعامی چند
نشود خاصه ٔ حق ماحضر عامی چند.

طاهرنصیرآبادی (از آنندراج ).


و رجوع به نعم شود.
ترجمه مقاله