ترجمه مقاله

انفاد

لغت‌نامه دهخدا

انفاد. [ اِ ] (ع مص ) نابود گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نیست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (آنندراج ). || بی توشه و بی ستور شدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بی مال و بی زاد گشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). بی مال گشتن . (آنندراج ). بی ستور شدن قوم . (یادداشت مؤلف ). || سپری گشتن آب چاه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن آب چاه . (از اقرب الموارد). || به پایان رسیدن . سپری گشتن . || تمام کردن . به پایان رسانیدن . بسر آوردن . سپری کردن (تصرف فارسی زبانان ). (فرهنگ فارسی معین ). انجامانیدن . بپرداختن . (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) فرستادگی و روانه کردگی .
- انفاد شدن ؛ فرستاده شدن .
- انفاد کردن ؛ فرستادن و روانه کردن . (ناظم الاطباء).
|| نیستی . نابودی . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله