ترجمه مقاله

انفاذ

لغت‌نامه دهخدا

انفاذ. [ اِ ] (ع مص ) تیر و جز آن بر چیزی گذرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بفرستادن تیر و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). شمشیر و خنجر بر چیزی گذرانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سلاح بر چیزی بگذرانیدن . (یادداشت مؤلف ). || درگذرانیدن و روا کردن کار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بگذرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || فرستادن و جاری کردن نامه و فرمان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جاری کردن و روان کردن و فرستادن . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). فرستادن نامه را. (از اقرب الموارد). روان کردن فرمان و آنچ بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ). || روان شدن . (غیاث اللغات )(آنندراج ). || با قوم شدن یا قوم را شکافته در وسط آنها درآمدن . || درگذشتن از قوم و خلاف ورزیدن از آنها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) اجرای حکم . (فرهنگ فارسی معین ): در امضای این کار و انفاذ این رأی مصیب نبودم . (کلیله و دمنه ). || ارسال . اعزام . فرستادگی . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله