ترجمه مقاله

انف

لغت‌نامه دهخدا

انف . [ اَن ِ ] (ع ص ) بعیر انف ؛ شتر دردمندبینی از چوبک مهار.(ناظم الاطباء). اشتری که بینیش درد کند از برس . (مهذب الاسماء). آنکه بینی او درد کند. (یادداشت مؤلف ). || ذَئِر. ذائر. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ذائر شود. || (ق زمان ) اکنون : قال انفاً؛ گفت اکنون . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله