ترجمه مقاله

انقاز

لغت‌نامه دهخدا

انقاز. [ اِ ] (ع مص ) پیوسته آب صافی و خوش خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیوسته نَقِز (= آب صافی و گوارا) خوردن . (از اقرب الموارد). || فراهم آوردن و ذخیره کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فراهم آوردن و گرد کردن نَقَز. (از اقرب الموارد). || خداوند شتران نُقاز. رسیده شدن . (منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بزودی کشتن دشمن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به شتاب کشتن دشمن را. (از اقرب الموارد). بزودی کشتن دشمن را و اشارت قتل دشمن نمودن . (آنندراج ).
ترجمه مقاله