ترجمه مقاله

انقباض

لغت‌نامه دهخدا

انقباض . [ اِ ق ِ ](ع مص ) گرفته گردیدن و فراهم آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرفته شدن . فراهم آمدن . (از ناظم الاطباء). فراهم آمدن و گرفته شدن . (از اقرب الموارد). گرفته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ). فراهم آمدن . کشیده شدن . درکشیدن پوست بیکدیگر. (یادداشت مؤلف ). || ترنجیدن . ضد انبساط. (منتهی الارب ). ترنجیدن . (آنندراج ). ترنجیده گردیدن . درهم کشیده شدن . (از ناظم الاطباء). خلاف انبساط. (از اقرب الموارد). || رفتن و شتافتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) گرفتگی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قبض و گرفتگی و امساک و ترنجیدگی و درهم کشیدگی . (ناظم الاطباء). گرفتگی . باهم آمدگی . فراهم آمدگی . کزازت . کزوزت . بند. بست . آژنگ . تشنج . (یادداشت مؤلف ).
- انقباض طبع ؛ یبوست طبع و عدم اطلاق آن . (ناظم الاطباء).
|| گرفته خاطر شدن . (یادداشت مؤلف ). دل گرفتگی . گرفتگی خاطر. (فرهنگ فارسی معین ) : هرآنچه اقتراح افتد از مال و عدت و لشکر دریغ نیست راه بیگانگی و انقباض مسدود باید داشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 61). استادم مرا سوی او (طاهر) پیغامی نیکو داد، برفتم و بگزاردم و او بر آن سخت تازه و شادمانه شد و پس از آن میان هر دو ملاطفات و مکاتبات پیوسته گشت بهم نشستند و شراب خوردند که استادم در چنین ابواب یگانه ٔ روزگار بود با انقباض تمام که داشت . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 148) .
- انقباض خاطر ؛ دلگیری . دل گرفتگی . اندوه . (فرهنگ فارسی معین ).
- حالت انقباض ؛ افسردگی و غمگینی و عدم انبساط. (ناظم الاطباء).
|| (اصطلاح تصوف ) مقابل انبساط. (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به انبساط شود.
ترجمه مقاله