ترجمه مقاله

انقد

لغت‌نامه دهخدا

انقد. [ اَ ق َ ] (ع اِ) خارپشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- امثال :
بات فلان بلیل انقد ؛ بدان جهت گویند که خارپشت همه ٔ شب را نخسبد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قنفذ. (یادداشت مؤلف ).
|| سنگ پشت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باخه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به انقدان و انقذ شود.
ترجمه مقاله