ترجمه مقاله

انهاج

لغت‌نامه دهخدا

انهاج . [ اِ ] (ع مص ) پیدا و روشن گردانیدن راه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هویدا شدن راه . (تاج المصادر بیهقی ). پیدا و گشاده شدن راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لازم ومتعدی استعمال میشود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سیر کردن بر ستور چندانکه تاسه زده گردد: ماادری ما انهجه ؛ یعنی نمیدانم چه چیز تاسه زده کرد اورا. || کهنه نمودن جامه را. || کهنه گردیدن جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کهن شدن جامه . || دما برافتادن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). دمه برافکندن .
ترجمه مقاله