ترجمه مقاله

انوشیروان

لغت‌نامه دهخدا

انوشیروان . [ اَ رَ ] (اِخ ) (بمعنی جاوید. جاویدان . دارای روان جاوید). ابن قبادبن فیروز. مادر وی دختری دهقان بود. قباد در نیشاپور اور ا بزنی گرفت . لقب وی کسری است . پس از قباد بر سر پادشاهی با برادران خود کبوس و جام به ستیزه برخاست و بیاری مهبود وزیر بپادشاهی رسید. حمداﷲ مستوفی نویسد: انوشیروان عادت و آیین و شمایل نیکو داشت و عدل و داد نیکو نهاد. ترتیب خراج ملک و ضبط لشکر داد و دفتر عرض و عارض ، او پیدا کرد. کتاب کلیله و دمنه در عهد او از هند به ایران آوردند (رجوع شود به باب برزویه ٔ طبیب مقدمه ٔ کلیله ) (تاریخ گزیده ص 119 به بعد). ظهور خسرو اول که در تاریخ بلقب انوشروان (انوشک روان یعنی جاویدان روان ) معروف است ، مطلع درخشانترین دوره ٔ عهد ساسانی است . فرقه ٔ خطرناک مزدکی مغلوب و سرکوبی شده بود در داخله صلح و سلم حکمفرما بود. در روایات شرقی خسرو اول نمونه ٔ دادگستری و جوانمردی و رحمت است و مؤلفان عرب و ایرانی حکایات بسیار در وصف جد و جهد او برای حفظ عدالت نقل کرده اند. مشهورترین بنایی که پادشاهان ساسانی ساخته اند قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانه ٔ آن در محله ٔ اسپانبر موجب حیرت است . ساختمان این بنا را به خسرو اول انوشیروان نسبت داده اند. عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران با سلطنت خسرو انوشیروان آغاز میشود. ایران در زمان انوشیروان چنان عظمتی یافت که حتی از عهد شاهپوران بزرگ نیز درگذشت و توسعه ٔ ادبیات و تربیت معنوی این عهد را کیفیت مخصوص بخشید (از ایران در زمان ساسانیان ).
ترجمه مقاله