انگاز
لغتنامه دهخدا
انگاز. [ اَ ](اِ) افزار پیشه وران . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). دست افزار. (آنندراج ) (انجمن آرا) . افزار. (فرهنگ سروری ) :
او کمند انداخت ما را او کشید
ما بدست صانع انگاز آمدیم .
گرم درآگرم که آن گرم کار
صنعت نو دارد و انگاز نو.
او کمند انداخت ما را او کشید
ما بدست صانع انگاز آمدیم .
مولوی (از انجمن آرا)(از آنندراج ).
گرم درآگرم که آن گرم کار
صنعت نو دارد و انگاز نو.
مولوی (از فرهنگ سروری ).