ترجمه مقاله

انگدان

لغت‌نامه دهخدا

انگدان . [ اَ گ ُ ] (اِ) گیاهی از تیره ٔ چتریان که علفی است وپایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوان است . ارتفاعش 2 تا 2/5 متر و ریشه اش راست و ستبر است . ابر کبیر. حلتیت . انجدان . (فرهنگ فارسی معین ). انگذان . معرب آن انجدان است . (برهان قاطع) :
تا به مذاق انس و جان ندْهد و ناورد جهان
نکهت گل ز انگدان لذت می ز آمله .

فلکی شروانی (از انجمن آرا).


- بیخ انگدان ؛ اباض . (یادداشت مؤلف ).
|| نسناس را گویند یعنی دیومردم ، و آن جانوری باشد وحشی شبیه به آدمی . (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || در مؤیدالفضلاء به معنی بسباس آمده است که بهندی جاوتری می گویند.(برهان قاطع). و رجوع به انجدان و آنندراج شود.
ترجمه مقاله