ترجمه مقاله

انگشتوا

لغت‌نامه دهخدا

انگشتوا. [ اَ گ ِ ] (اِ) نانی که بر انگشت پزند. (از شرفنامه ٔ منیری ). نانی که بر روی آتش زغال و غیره پزند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از هفت قلزم ). نانی که بر انگشت و اخگر پزند. (فرهنگ سروری ). و رجوع به انگشتو و آنندراج شود.
ترجمه مقاله