انگوره
لغتنامه دهخدا
انگوره . [ اَ رَ / رِ ] (اِخ ) انگوریه (شهر) :
ز انگوره کردند یاور طلب
بیامد مدد نیزشان از حلب .
و نیز رجوع به انگوره ای شود.
ز انگوره کردند یاور طلب
بیامد مدد نیزشان از حلب .
نظام قاری (دیوان ص 186).
و نیز رجوع به انگوره ای شود.