ترجمه مقاله

انیسان

لغت‌نامه دهخدا

انیسان . [ اَ ] (اِ) تمسخر. استهزاء. مسخرگی . بذله . || دروغ . (ناظم الاطباء). کذب و دروغ . (برهان ). سخن دروغ و کذب . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). || افسانه و حکایت دروغ . (ناظم الاطباء). بیهوده . || خلاف . (برهان ). مخالفت و ضدیت . (ناظم الاطباء) (از صحاح الفرس ) (برهان ) (از فرهنگ اسدی ):
من آنگاه سوگند انیسان خورم
کزین شهر من رخت برتر برم .

بوشکور.


نه در جودش بود هرگز تدفق
نه در قولش بود هرگز انیسان .

شمسی فخری .


این کلمه رادر لغت نامه ها به معنی مخالف و مخالفت نوشته اند و مصحف اَنبِسان با بای موحده است نه یاء. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به انبسان شود.
ترجمه مقاله