اهتمام کردن
لغتنامه دهخدا
اهتمام کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سعی کردن . کوشش نمودن . توجه کردن . سرکاری نمودن . تدبیرکردن . نگهبانی کردن . غمخوارگی کردن . (ناظم الاطباء). ایستادگی کردن . اعتناء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- اهتمام کردن در کار کسی ؛ تیمارگین شدن به کار او. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- اهتمام کردن در کار کسی ؛ تیمارگین شدن به کار او. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).