ترجمه مقاله

اهرامن

لغت‌نامه دهخدا

اهرامن . [ اَ م َ ] (اِخ ) راهنمای بدیها را گویند. (برهان ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء). این کلمه در پهلوی اهریمن و در فارسی بصور اهرمن ، اهرامن ، آهرمن ، اهرن ، آهرن ، آهریمن ، آهرامن ، آهریمه و هریمن آمده است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || شیطان . (برهان ) (فرهنگ ضیاء). شیطان و دیوان . (هفت قلزم ). شیطان و دیو. (ناظم الاطباء) :
دلی که مهر و هوای تو اندر آن دل نیست
در او چه دین خدا و چه کیش اهرامن .

عماد (از فرهنگ ضیاء).


|| (ص ) دیوانه . (برهان ). و رجوع به آهرمن و اهریمن و هریمن شود.
ترجمه مقاله