ترجمه مقاله

اهماد

لغت‌نامه دهخدا

اهماد. [ اِ ] (ع مص ) جایی مقام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اقامت نمودن در جایی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (محیط المحیط). || شتافتن دررفتن . از اضداد است . (تاج المصادر بیهقی ). شتاب کردن در رفتن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (محیط المحیط). || رانده شدن قوم برای طعام . (ناظم الاطباء). بطعام برده شدن قوم . (از اقرب الموارد). || ایستادن باد. (ناظم الاطباء). ساکن شدن باد. (اقرب الموارد). || فرونشاندن خشم کسی را. (ناظم الاطباء). فرونشاندن هدیه ، خشم کسی را. (از اقرب الموارد). || ساکت شدن شخص بر چیزی که کراهت دارد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله