ترجمه مقاله

اوتاد

لغت‌نامه دهخدا

اوتاد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَتَد. میخ ها. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ).
- اوتاد ارض ؛ کوههای روی زمین : والجبال اوتاداً. (قرآن 7/78).
- اوتاد بلاد ؛ رؤسای آن .
- اوتادفم ؛ دندانها.
|| (اصطلاح صوفیه ) اقطاب و بزرگان ، چهار نفر مرد هستند که منزلهای آنان بر چهار منزل یعنی ارکان عالم است که مشرق و مغرب و شمال و جنوب باشد و با هریک از آنان مقام آن جهت میباشد. (از تعریفات ). در مغرب عبدالحلیم است و درمشرق عبدالحی ، در شمال عبدالمجید و در جنوب عبدالقادر که محافظت جمله ٔ عالم و معموره ٔ دنیا از برکت ایشان است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). برابر اخبار، اوتاد چهارتن از اولیاء هستند که همیشه در عالم برقرارندو اگر یکی از آنان بمیرد دیگری بجای او آید :
بدیشان گرفته ست عالم شکوه
که اوتاد عالم شدند این گروه .

نظامی .


اوتاد در اصطلاح متصوفه گروهی از اولیأاﷲ هستند که از حیث رتبه از اقطاب فروتر و از دیگر رتب برترند. رجوع به وتد در همین لغت نامه شود.
- اوتاد اربعه ؛ در اصطلاح منجمین عبارتند از: طالع، غارب ، وتدالسماء، وتدالارض .خانه ٔ اول و چهارم و هفتم و دهم زایجه را گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- اوتاد زائله یا زائل الوتد ؛ در اصطلاح نجوم خانه های سوم و ششم و نهم ویازدهم باشند.
- اوتاد زمام ؛ نزد اهل جفر عبارت است از حرف اول و چهارم و هفتم و دهم و اگرحروف زمام زیاده از دوازده باشد دو حرف در میان بگذارند و حرف سوم بگیرند و همچنین تا آخر حروف زمام . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
- اوتاد طالع ؛ بدانکه نزد منجمین اوتاد طالع مولود چهار است . اول برج طالع که خانه ٔ اول است و آن تعلق دارد به تن و جان و عمر و زندگانی مولود. دوم خانه ٔ چهارم و آن تعلق دارد بمعاش و روزی و ملک و مقام و پدر. سوم خانه ٔ هفتم و آن تعلق داردبه تزویج و زوجه و مراد و مقصود. چهارم خانه ٔ دهم وآن تعلق دارد بحکومت و شغل و عمل و دولت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
- اوتاد قائمه ؛ در اصطلاح احکامی آن است که در بیوت زوائج در بیت رابع و عاشر تخلف نباشد مثلاً اگر عقرب در خانه ٔ اول است دلو در خانه ٔ چهارم و اسد در خانه ٔ دهم باشد.در اینصورت اوتاد را قائمه گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
- اوتاد مایله ؛ در اصطلاح احکامی خانه های دوم و پنجم و یازدهم بیوت مائلة الوتد باشند و آنها را اوتاد مایله نیز نامند. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
- حروف اوتاد . رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و رجوع به وتد در همین لغت نامه شود.
ترجمه مقاله