ترجمه مقاله

اوراد

لغت‌نامه دهخدا

اوراد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَرْد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ورد شود. || ج ِ وِرْد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). دعایی که بوقت معین خوانند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : اسباب معیشت ساخته و به اوراد و عبادات پرداخته . (گلستان ).
تابوت و پنبه و کفن آرند و مرده شوی
اوراد ذاکران ز کران تا کران شود.

سعدی .


رجوع به وِرْد شود.
ترجمه مقاله