ترجمه مقاله

اورق

لغت‌نامه دهخدا

اورق . [ اَ رَ ] (ع اِ) خاکستر. || (ص ) شتر خاکسترگون که از جهت گوشت خوشتر از سایر شتران است نه از جهت سیر و عمل . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). اشتر سیاه که اندک مایه ٔ سپیدی با آن آمیخته بود. (مهذب الاسماء). || از رنگهای اسب است . اگر سیاهی رنگ اسب به اندک سپیدی بزند آنرا اورق گویند و مانند آن است اکهب . و اگر سیاهی آن کمتر باشدآن اسب را اربد نامند. (صبح الاعشی ج 2 ص 18). || شیر که یک ثلث شیر و دو ثلث آب باشد در وی . (ازمنتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مخلوطی که یک ثلثش شیر و دو ثلث آن آب بود. (ناظم الاطباء). || سال بی باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله