ترجمه مقاله

اورمز

لغت‌نامه دهخدا

اورمز. [ م َ ] (اِخ ) اورمزد. ستاره ٔ مشتری . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). آنرا ازاوش نیز خوانند. (آنندراج ). || (اِ) روز اول از هر ماه شمسی . (ناظم الاطباء)(آنندراج ). نیک است در این روز نوپوشیدن و سفر کردن و مهر بر کاغذ نهادن و بد است قرض و وام دادن . (برهان ). || (اِخ ) فرشته ای که تدبیر امور مصالح این روز به او تعلق دارد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به ارمزد و اورمزد و اهورمزدا شود.
ترجمه مقاله