ترجمه مقاله

اومید

لغت‌نامه دهخدا

اومید. [ اُ / او ] (اِ) امید و رجا. (ناظم الاطباء) :
جز این بودم اومید جز این داشتم الجخت
ندانستم کز دور گواژه زندم بخت .

کسایی .


نومید مشو اگر چه اومید نماند
کس در غم روزگار جاوید نماند.

(از سندبادنامه ).


به اومید رفتم بدرگاه اوی
اومید مرا جمله بیواز کرد.

بهرامی .


ترجمه مقاله