ترجمه مقاله

اژدر

لغت‌نامه دهخدا

اژدر. [ اَ دَ / اِ دَ ] (اِ) مار بزرگ . (برهان ). مار بزرگ جثه . (غیاث اللغات ). اژدرها. اژدها. تنّین . ثعبان . (بحر الجواهر). بَرغَمان . بُرسان . در اساطیر قدیمه نام ماری بغایت عظیم که از دهان آن آتش بیرون میریخته است :
وزین هفت سر اژدر عمرخوار
بپرهیزدآنکو بود هوشیار.

لبیبی .


|| سر علم و رایت . (برهان ). || تُرپی . تُرپیل . تورپیل . (فرهنگستان ). رجوع به تُرپی و تورپیل شود. || (اِخ ) شکلی است در فلک بصورت اژدها که آنرا رأس و ذنب نیز گویند. (غیاث اللغات ). تنّین . اژدهای فلک . و رجوع به ثوابت شود. و رجوع به اژدرها و اژدها شود.
ترجمه مقاله