ترجمه مقاله

اکلیل

لغت‌نامه دهخدا

اکلیل . [ اِ ] (اِخ ) یکی از منازل ماه و آن چهار ستاره است صف کشیده . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از شعوری ج 1 ورق 117) (از اقرب الموارد). نام دو صورت فلکی . (فرهنگ فارسی معین ). از ستارگان منزلهای قمر و آن سه ستاره است و فاصله هر یک از آنها بنظر یک ذراع می رسد، وجه تسمیه ٔ آن بدین سبب است که گویی چون تاجی بر پیشانی عقرب قرار داد. (از صبح الاعشی ج 2 ص 160). یکی از بیست و هشت منزل قمر. (شرفنامه ٔ منیری ). منزل هفدهم از منازل بیست و هشت گانه ٔ قمر و آن از آخر زبانست تا هشت درجه و 34 دقیقه و 17 ثانیه و از رباطات دوم است . ستاره ایست بر جبهه ٔ عقرب و عرب آنرا بر سر عقرب (رأس العقرب ) شمارد و آن غیر از اکلیل شمالی در اصطلاح یونانیان است و آن رقیب ثریاست و نزد احکامیان منزلی نحس است . (یادداشت مؤلف ). منزل هفدهم از منازل ماه و آن سه ستاره است برپیشانی کژدم و یکی از صور شمالی است که عامه او را به کاسه ٔ یتیمان و مسکینان مانند کنند. (از التفهیم ). نام منزل هفدهم از منازل قمر و آن سه ستاره ٔ مثلث شکل است بصورت تاج بر پیشانی عقرب . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). سه کوکبند بر خط مقوس مانند غفر و جبهه از پس او باشد و بعضی پندارند که اکلیل جبهه ٔ عقرب است و جبهه سه کوکب روشن پیش عقرب ، و آن منزل هفدهم است و رقیب او ثریا باشد. (جهان دانش ص 120) :
دو پیکر چو تختی و اکلیل تاجی
ز نثره نثاری و طرفه چو حملی .

منوچهری .


افسری بود بر سر اکلیل
کمری داشت بر میان جوزا.

مسعودسعد.


اکلیل به قلب تاج داده
عقرب به کمان خراج داده .

نظامی .


به سر بر ترا دایم اکلیل باد
به زیر کفت فرق اکلیل باد.

؟ (از شرفنامه ٔ منیری ).


- اکلیل جنوبی ؛ یکی از صورتهای جنوبی .ادحی النعام (جایگاه خایه نهادن اشترمرغ ). قبه . (فرهنگ فارسی معین ). یکی از صور جنوبی فلک که بصورت تاجی تخیل شده و شامل چندین ستاره ٔ خرد است و در جنوب نعام الصادر و نعام الوارد جای دارد و آنرا قبه نیز نامند. صورتی از صور فلکی و کواکب آن هفتند. نام صورت سیزدهم از صور چهارده گانه ٔ فلکی جنوب . (یادداشت مؤلف ).
- اکلیل شامی ؛ نام صورت ششم از نوزده صورت شمالی فلکی قدماست که آنرا فکه نیز گویند. (مفاتیح ).
- اکلیل شمالی ؛ یکی ازصورتهای شمالی . فکه . کاسه ٔ درویشان . قصعةالمساکین . کاسه ٔ یتیمان . کاسه ٔ لئیمان . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله