اکنع
لغتنامه دهخدا
اکنع. [ اَ ن َ ] (ع ص ) مرد تباه دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مردی که هر دو دست او را بریده باشند. (از اقرب الموارد). || کار ناقص و تباه . ج ، کُنع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).