اکواد
لغتنامه دهخدا
اکواد.[ اَک ْ ] (اِخ ) اکوان . نام دیوی است در شاهنامه . اصل کلمه اکومانه بوده که مرکب از دو جزء «اکو» و «مان » باشد. اولی به معنی گناه و عیب و دومی به معنی روح . یعنی روح پلید. بعضیها اکوان را کلمه ٔ مستقل می دانند باز به معنی گناهکار. (از فرهنگ لغات شاهنامه ).