ایاس
لغتنامه دهخدا
ایاس . [ اَ ] (اِخ ) همان ایاز است که نام غلام سلطان محمود باشد. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) (شرفنامه ) :
گر تو مرد طالبی و حق شناس
بندگی کردن بیاموز از ایاس .
خویشتن را تو رها کن چون ایاس
تا ز شه بینی تو لطف بی قیاس .
رجوع به آیاز و ایاز شود.
گر تو مرد طالبی و حق شناس
بندگی کردن بیاموز از ایاس .
عطار.
خویشتن را تو رها کن چون ایاس
تا ز شه بینی تو لطف بی قیاس .
مولوی .
رجوع به آیاز و ایاز شود.