ترجمه مقاله

ایالت

لغت‌نامه دهخدا

ایالت . [ ل َ ] (ع مص ) ایالة. سیاست نگاه داشتن . (غیاث ) (آنندراج ). سیاست راندن به . والی شدن بر قومی . (منتهی الارب ). حکومت کردن برمکانی : که هر یک ازایشان در ایالت و سیاست و عدل و رأفت علی حده امتی بوده اند. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 13). برادر او سلیمان به سیرجان مقیم بوده و ایالت آن طرف بدو مفوض . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). در ایالت آن حدود بی منازعی و مدافعی متمکن بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). دشمن دولت و ایالت و حسن کفایت اومشرف . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به ایالة شود.
- ایالت کردن ؛ حکومت کردن .(ناظم الاطباء).
- حسن ایالت ؛ حسن حکومت . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله