ترجمه مقاله

ایستادگی

لغت‌نامه دهخدا

ایستادگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) پایداری . استواری . ثبات . برقراری . سکون . آرامش . (ناظم الاطباء). استقامت . مقاومت دربرابر امری : و گفت از نماز جز ایستادگی تن ندیدم . (تذکرة الاولیاء عطار). می باید که به رعایت و تیمار حیوانات ایستادگی نمایی و بر قدم نیاز باشی که اینها نیز خلق خدای تعالی اند. (انیس الطالبین ).
ترجمه مقاله