ترجمه مقاله

ایل

لغت‌نامه دهخدا

ایل . [ اَی ْ ی َ / اُی ْ ی َ ] (ع اِ) گاو کوهی باشد. (اقرب الموارد). گویند چون بیمار شود بینی خود را بر سوراخ مار نهد و بنفس مار را به جانب خود کشد چنانکه مغناطیس آهن را، چون مار را بخورد شفا یابد و به عربی بقرالوحش خوانند. و بعضی گویند ایل گوسفند کوهی است و خون او علاج کسی است که زهر بوی داده باشند. (برهان ). بز کوهی . گوزن . ج ، ایائل . (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء). گوزن و بز کوهی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هوالذکر من الاوعال ، فارسیه ، گوزن و ویرا گاوگوزن نیز گویند. ج ، ایایل . و قرنه مصمت بخلاف سائر الحیوانات فانها مجوفه . (از بحر الجواهر). مارخوار.
ترجمه مقاله