ترجمه مقاله

بابا کوهی

لغت‌نامه دهخدا

بابا کوهی . (اِخ ) شیخ باباکوهی ، بشیراز گویند برادر پیرحسین شروانات بود، مرید شیخ ابوعبداﷲ خفیف . (تاریخ گزیده چاپ عکسی لندن ص 785)..... و در آنجا (فارس ) مزارات متبرکه مثل ... بابا کوهی و شیخ روزبهان و شیخ سعدی و کرخی و شیخ حسن گیاه و حاجی رکن الدین رازگو و امثالهم فراوانست ... (نزهة القلوب چاپ لیدن ج 3 ص 116). الشیخ ابوعبداﷲ محمد بن عبداﷲ المعروف به باکویه در علوم متبحر و مجمع خصال پسندیده بود. شیخ بزرگوار ابوعبداﷲ محمد بن خفیف رادر جوانی دریافت و سفر گزید، شیخ ابوسعید بن ابی الخیر میهنی را در نیشابور ملاقات کرده و نزد او ملازم شدو هم بدانجا ابوالعباس نهاوندی را دیدار کرده و با وی ببحث و گفتگو پرداخت و ابوالعباس بفضل و بسبقت و کمال حال وی اقرار کرد، و مدتی مصاحب هم بودند، سپس باکویه بشیراز بازگشت و در غاری از کوههای صبویه (شمالی ) اقامت کرد و مشایخ و علماء و فقراء بنزد او آمدو شد و گفتگو داشتند تا بسال 442 هَ . ق . درگذشت و همانجا بخاک سپرده شد. (ترجمه از شدالازار صص 380 - 384) و رجوع به غزالی نامه مصحح همائی ص 100 شود. و در پاورقی همین صفحات شدالازار و حواشی صفحات 550 و 566 مرحوم علامه قزوینی تحقیقات مستوفی راجع بنام وی و باکویه یا باکوکه جد اعلای اوست و این که در تداول عوام شیراز به باباکوهی تحریف شده است و دیوان منسوب بوی کرده اند و حتی بعنوان شاهد بیتی از سعدی آورده اند:
ندانی که بابای کوهی چه گفت
بمردی که ناموس را شب نخفت .
ترجمه مقاله