ترجمه مقاله

باحورا

لغت‌نامه دهخدا

باحورا. (اِ) لفظی است یونانی بمعنی روزگارآزموده و ایام آن هفت روز است و بعضی گویند هشت روز ابتدای آن از نوزدهم تموز باشد و در آن ایام آغاز شکستن گرما بود، و بعضی گویند معنی این لفظ شدت و زیادتی گرما باشد و بعضی گویند این لفظ مأخوذ است از بحران بمعنی حکم یعنی از این روزها حکم کنند بر احوال ماههای خزان و زمستان و روز اول آن دلیل تشرین اول و روز دوم آن دلیل تشرین آخر تا بآخر هرچه در آن روزها واقعشود از گرما و سرما و باران و میغ در آن ماهها نیز چنان بود، و جمعی گویند روز اول آن دلیل ماهی است که آفتاب در برج اسد باشد و روز دوم در سنبله و همچنین تا بحوت که هشتم است بحکم مذکور از باد و باران و امثال آن . (برهان ). و رجوع به باحور شود :
از دم پاکان که بنشاندی چراغ آسمان
ناف باحورا بحاجر ماه آبان دیده اند.

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 98).


گرمگاهی که چو دوزخ بدمد باد سموم
تف باحورا چون نکهت حورا بینند.

خاقانی .


فصل باحورا آهنگ بشام
وصل باحوران بهتر به خمند .

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 785).


هوای روضه باحورا شود از ناله ٔ گرمم
گَرَم در روضه بنشانند یک دم بی تو با حورا.

؟ (از آنندراج ) (انجمن آرا).


|| بمعنی شدت حرارت در تموز است . (قطر المحیط).
ترجمه مقاله