ترجمه مقاله

باخع

لغت‌نامه دهخدا

باخع. [ خ ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از بخع. مبالغت کننده در امری . کشنده و مبالغه کننده در کشتن ، قوله تعالی : فلعلک باخع نفسک ، و اقرارکننده . (آنندراج ). بخع بالشاة؛ مبالغه کرددر ذبح آن تا از حد ذبح درگذشت و به رگ نخاع رسید، هذا اصله ، ثم استعمل فی کل مبالغة، و منه قوله تعالی فلعلک باخع نفسک ؛ ای مهلکها مبالغاً فیها حرصاً علی اسلامهم . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله