ترجمه مقاله

باددرکف

لغت‌نامه دهخدا

باددرکف . [ دَرْ ک َ ] (ص مرکب ) کنایه از بی ماحصل و تهی دست و مفلس باشد. (برهان ). کنایه از مفلس و هرزه کار باشد و با لفظ شدن و بودن مستعمل است . (از آنندراج ). کنایه از کسی باشد که تهی دست بوده یا کار بیحاصل کند. (انجمن آرا).
- باد در کف ... بودن ؛ بیحاصل بودن :
باد از آن در کف آبست بزندان حباب
که بعهد تو بر ابکار چمن پرده در است .

سلمان (از شرفنامه ٔ منیری ).


ترجمه مقاله