ترجمه مقاله

بادرانی

لغت‌نامه دهخدا

بادرانی . [ دَ ](اِخ ) جمیل بن یوسف بن اسماعیل ابوعلی بادرانی . نزیل اکواخ بانیاس از شهر دمشق بود. در دمشق از ابوالقاسم بن ابی العلا و طاهربن برکات خشوئی سماع کرد و از ابوالحسن محمدبن محمدبن حامد قاضی بادرانی و ابوبکر زکریابن عبدالرحیم بن احمد بخاری حدیث کرد. غیث بن علی در بانیاس از وی سماع دارد و جمیل بن یوسف بسال 465 هَ .ق . به دمشق آمد و در ماه ربیعالاَّخر سال 484 در اکواخ درگذشت . غیث گوید: جمیل بن یوسف مادرایی برای ما حدیث کرد. محمدبن محمدبن حامدبن بنبق در مادریا برای ما حدیث کرد، در کتاب حافظ چنین است یک بار با «ب » (بادرانی ) و بار دیگر با «میم » (مادرایی ) آمده و پیداست که مادرایا و بادرایا یک شهر نیستند و معلوم نیست وی بکدام یک ازین دو شهر منسوبست . (معجم البلدان ).
ترجمه مقاله