ترجمه مقاله

بادشنام

لغت‌نامه دهخدا

بادشنام . [ دِ ] (اِ مرکب ) بمعنی بادشفام است . (برهان ) (آنندراج ). بادشفام و بادژنام سرخی مفرط که از غلبه ٔ خون بر رخ و سایر اندام ظاهر شود و سرخ باد نیز گویند، و گفته اند که آن مقدمه ٔ جذام است و در اصل باددشنام و باددژنام بوده یعنی زشت نام چه دش و دژ بالضم در لغت فرس بمعنی زشت آمده و چون این باد به حسب نمود هم زشت است بدین نام موسوم شده ،... و بادژفام و بادژوام نیز آمده یعنی باد زشت رنگ بواسطه ٔ سرخی تیره برنگ زشت سودائی و یک دال نیز حذف کرده اند و بادش و بادژ (بضم دال و حذف نام ) نیز آمده . (از فرهنگ رشیدی ). جذام باشد. (غیاث ). سرخی ای است منکر که بر روی و اطراف پدید می آیدهمچون لون ابتداء جذام و در زمستان بسیار افتد بسبب آنکه بخار دموی اندر زیر پوست محتقن شود و باشد که ریش گردد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). حُمْره ٔ زشتی شبیه بحمره ای که در ابتدای جذام پیدا آید بر روی و بر اطراف خاصه در زمستان و گاهی با ریشها باشد :
آنها که گرفتار ببادشنامند
گر رگ نزنند درخور دشنامند
مطبوخ هلیله بعد از این گر بخورند
در طور و طریق پخته کاران خامند.

یوسفی طبیب (از جهانگیری ) (از رشیدی ).


رجوع به بادژ، باددژفام ، بادژفام ، بادژبام ، بادشفام ، بادژکام ، بادشوام ، بادشم ، بادشکام ، بادژوام ، بادژنام شود.
ترجمه مقاله