ترجمه مقاله

بادهرزه

لغت‌نامه دهخدا

بادهرزه . [ هََ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) افسونی را گویند که دزدان بر صاحب کالا بدمند تا خواب گران برو مستولی شود. (برهان ) (ناظم الاطباء). افسونی را گویند که دزدان بر صاحب کالا میدمیدند تا خواب گران براو مستولی میشد و اسباب او را می بردند. (آنندراج ) (انجمن آرا). فسونی که دزدان بر صاحب کالا دمند تا خواب گران برو مستولی شود . (رشیدی ) (جهانگیری ) (شعوری ج 1 ورق 190) :
بچارپاره ٔ زنگی ببادهرزه ٔ دزد
ببانگ زنگل نبّاش و کُم کُم نقّاب .

خاقانی (قسمیات ).


|| سخن بیهوده . || وعده ٔ خلاف . (رشیدی ). وعده ٔ دروغ .
ترجمه مقاله