باد و بود
لغتنامه دهخدا
باد و بود. [ دُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) روزگار و زمانه . حکیم سنایی فرماید :
هرکه چون عیسی از شره بجهد
از غم باد و بود خود برهد.
ظاهراً مرادف بود و نبود، هست و نیست ، گذشته و آینده هم باشد.
هرکه چون عیسی از شره بجهد
از غم باد و بود خود برهد.
سنائی (از شرح حدیقه ) (از آنندراج ).
ظاهراً مرادف بود و نبود، هست و نیست ، گذشته و آینده هم باشد.