ترجمه مقاله

باران دیده

لغت‌نامه دهخدا

باران دیده . [ دی دَ /دِ ] (نف مرکب ) آنچه باران بدان رسیده و تر کرده باشد، چون کشت باران دیده . میرزا رضی دانش :
در پناه چشم تر دانش ز آتش ایمنم
نیست از آفت زیانی کشت باران دیده را.
قپلان بیگ ، رباعی :
خون گشته مرا ز هجر یاران دیده
زین غم شده چون سیل بهاران دیده
گر دست بمن زنند میریزد اشک
مانند درختهای باران دیده .

(از آنندراج ).


- گرگ باران دیده ؛ گربزی مجرب و آزموده . گرگ باران دیده صحیح است نه بالان دیده یعنی فرهنگ اشتباه کرده :
ز باران کجا ترسد آن گرگ پیر
که گرگینه پوشد بجای حریر.

نظامی .


رجوع به بالان دیده و گرگ بالان دیده شود.
ترجمه مقاله